avat

(╥﹏╥)........(✿◠‿◠)(¬‿ِ¬ )

پربیننده ترین مطالب سایت:

آخرین مطالب سایت:

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
عصر پادشاهان 120x240
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 4
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 12
  • بازدید دیروز : 6
  • ورودی امروز گوگل : 1
  • ورودی گوگل دیروز : 1
  • آي پي امروز : 4
  • آي پي ديروز : 2
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 517
  • بازدید کلی : 20031
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.20.238.187
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • نظرسنجي
    جاستین بیبر را دوست دارید؟
    درباره ما
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 12
    بازدید دیروز : 6
    بازدید هفته : 19
    بازدید ماه : 18
    بازدید کل : 20031
    تعداد مطالب : 39
    تعداد نظرات : 4
    تعداد آنلاین : 1



     
    نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش
    __________________________


    پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟”
    سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!”

    در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
    در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
    زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی

    در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ, وزنت را بیندازی روی من
    در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

    در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:”زهرمار!”
    در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود

    در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
    نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی

    من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی
    مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

    تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است
    من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام

    عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
    عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

    من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
    من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر، آقای پدر و …

    وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است
    وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است
    اگرمردی هست به من نشان بده...


    مطالب مرتبط

    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    نویسندگان
    مطالب تصادفی
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    پنل کاربری

      <LoginName>

    • خوش آمدی :
    • آخرین ورود:
    • ن